سفارش تبلیغ
صبا ویژن

پاسخ به شبهاتی پیرامون حضرات معصومین

ارسال شده توسط حسن فاطمی فرد در 93/7/1:: 9:27 عصر

این پست شبهاتی است که توی فیس بوک یه نفر با گذاشتن پستی به مضمون زیر به اهل بیت عصمت و طهارت وارد کرده بود که بنده و سایر دوستان دقیقا جواب شبهات ایشان را دادیم

در زیر اول پست ایشان را می آوریم و بعد جواب های ما به این پست را

پست ایشان که معلوم شد که تفکرات شدید وهابی گری هم دارد به شرح زیر است

همانطور که در تصویر مشاهده میکنید 9 نفر از 12 امام شیعه بعلت مسمومیت به سم یا زهر به شهادت رسیدند.
باتوجه به علت مرگ امامان این سوالات برای من پیش آمد که
1- چطور کسانیکه علم غیب دارند ، قدرت شفا حتی پس از مرگ دارندو دارای معجزه و کرامات هستند نتوانستند خودشان را از اثر زهر محافظت کنند؟ 
2- چرا امامان پسربداد امامان پدر نرسیدند مثلا چرا حسن و حسین ،علی را شفا ندادند؟
3- چرا علی ،حسن و حسین ،فاطمه را شفا ندادند؟ 
4 - اگر امامان علم غیب داشتند چرا غذای زهر آلود خوردند؟ اگر به قول شما میدانستند دارند زهر میخورند پس خودکشی کرده اند. 
قُلْ لا? أَمْلِکُ لِنَفْسِی نَفْعاً وَ لا? ضَرًّا إِلاّ? م?ا ش?اءَ اَللّ?هُ وَ لَوْ کُنْتُ أَعْلَمُ اَلْغَیْبَ لاَسْتَکْثَرْتُ مِنَ اَلْخَیْرِ وَ م?ا مَسَّنِیَ اَلسُّوءُ إِنْ أَنَا إِلاّ? نَذِیرٌ وَ بَشِیرٌ لِقَوْمٍ یُؤْمِنُونَ ?188?
بگو: «جز آنچه خدا بخواهد، براى خودم اختیار سود و زیانى ندارم، و اگر غیب مى دانستم قطعا خیر بیشترى مى اندوختم و هرگز به من آسیبى نمى رسید. من جز بیم دهنده و بشارتگر براى گروهى که ایمان مى آورند، نیستم.» (188) اعراف


پاسخ مبسوط ما به این پست که به صورت کامنت آورده می شد
+++
مرگ و تمکین به حکم پرورگار در عروج و رحلت و کوچ به عالم عقبی امری ضروری و حتمی است و معصومین از این قاعده مستثنی نیستند همچنانکه خداوند در قرآن می فرمایند که ما از خود شما و جنس شما رسولانی را برای هدایت شما بر انگیختیم یعنی اینکه آنها هم انسان بوده و به قوائد زندگی دنیوی آراسته می باشند و حیات و ممات شامل آنها هم می شود
همچنان که در نبی مکرم اسلام و سایر انبیا نیز این حکم صدق می کرد و نبی مکرم اسلام با زهری که بدست زن یهودی به ایشان داده شد به شهادت رسیدند در حالی که ایشان هم مقام نبوت داشتند و هم مقام امامت و شان و مقام پیامبر اکرم از سایر معصومین نیز بالاتر بود و به هر معجزه و کرامتی آراسته و عامل بودند و می توانستند عمری فراتر از عمر نوح ، به اذن پروردگار داشته باشند ولی به اقتضای حکم پروردگار به عالم عقبی ، سرای باقی رحل اقامت کردند
و اما اینکه عالم به هر چیز بودند درست است و تمامی آنها به نوع شهادت خودشان هم آگاه بودند اما شهادت آنها زوری و به اجبار بود و دشمنان آنها ، حضرات معصومین را در کشته و شهید شدن یا نشدن شان مخیر نکرده بودند یعنی حق انتخاب با معصومین نبود بلکه به زور آنها را به شهادت رساندند پس معنی خودکشی در این اینجا از اساس رد و باطل می شود

+و در پاسخ به علم ائمه در مورد آگاهی به شهادت شان خصوصا در مورد شهادت حضرت امام حسین علیه السلام
در جواب صاحب پست به عنوان مثال :
فرض کن تو یک محکومی هستی و قراره چند روزه دیگه اعدامت کنند و خودت هم می دانی و به تو هم گفته اند که چند ساعت دیگه یا چند روز دیگه یا چند ماه دیگه در فلان روز و فلان ساعت اعدام خواهی شد آیا دانستن و علم تو به اعدام شدنت گریزی برای تو از مرگ خواهد بود ؟؟؟
آیا صرف اینکه تو عالم به مرگ خودت هستی می تواند تو را از چنگال دشمنانت و مرگ نجات دهد؟؟؟ مسلما که نه

فرض کن یک ماده واحده ای اومده و تو هم به صرف اینکه می دانی در کدام روز کشته خواهی شد بتوانی با استفاده از آن ماده واحده از خطر مرگ بگریزی و بتوانی بین مرگ و زندگی یکی را انتخاب کنی اما دشمنانت تهدید کرده اند و می دانی که با آزادی تو از مرگ ، خانواده ات را تار و مار خواهند کرد و خواهند کشت و تو با اینهمه آگاهی ، به خاطر زنده ماندن ایل و تبار و خانواده ات ، مرگ را به آزادی از چنگال مرگ ترجیح می دهی آیا حضرت سیدالشهدا به اندازه تو حق اختیار در انتخاب شهادت به جهت زنده ماندن اسلام را نداشت؟؟؟

حالا فرض کن اتفاقی به وقوع پیوسته که با کشته شدن تو و خانواده ات ، یک ملت و یا یک کشور و یا یک امت اسلامی نجات پیدا کنند و دشمن بین زندگی تو و خانواده ات و حیات مردم کشورت یکی را مخیر کرده است و تو می دانی که با مرگ تو و خانواده ات امتی نجات پیدا خواهند کرد 
و تو بین مرگ خودت و خانواده ات ، نجات یک امت اسلامی را انتخاب می کنی

و اما ایاتی از قرآن کریم که دلالت بر دانستن علم غیب اولیا الهی غیر از الله متعال هم دارد

با دقت در آیات مختلف قرآن به خوبی روشن می شود که دو دسته آیه در زمینه علم غیب وجود دارد: نخست آیاتی که علم غیب را مخصوص خدا معرفی کرده و از غیر او نفی می نمایدمانند آیه 59 انعام: «و عنده مفاتح الغیب لا یعلمها إلا هو»؛ «کلیدهای غیب نزد خدا است که جز او کسی آنها را نمی داندگروه دوم آیاتی است که به روشنی نشان می دهد که اولیای الهی اجمالا از غیب آگاهی داشتند، چنان که در آیه 179 آل عمران می خوانیم: «و ما کان الله لیطلعکم علی الغیب و لکن الله یجتبی من رسله من یشاء»؛ «چنان نبود که خدا شما را از علم غیب آگاه کند ولی خداوند از میان رسولان خود هر کس را بخواهد برمی گزیند (و قسمتی از اسرار غیب را در اختیار او می گذارد).

و در معجزات حضرت مسیح می خوانیم که فرمود: «و أنبئکم بما تأکلون و ما تدخرون فی بیوتکم»؛ «من شما را از آنچه می خورید، یا در خانه های خود ذخیره می کنید خبر می دهم.» (آل عمران/ 49)

از همه اینها گذشته، روایات زیادی داریم که نشان می دهد پیامبر (ص) و امامان معصوم (ع) اجمالا آگاهی از غیب داشتند مثل آنچه در باره خوارج نهروان فرمود که در جنگ با آنها از گروه ما، ده نفر کشته نمی شود و از آنها ده نفر نجات نمی یابد و مطلب عینا چنین شد (هیثمی در مجمع جلد 6، صفحه 241)

و آنچه درباره مروان فرمود که او پرچم ضلالت را بعد از پیری به دوش خواهد کشید. (طبقات ابن سعد، جلد 5، صفحه 30)
و آنچه کمیل بن زیاد به حجاج گفت که امیر مؤمنان علی (ع) به من خبر داده که تو قاتل منی. (الاصابة ابن حجر، جلد 5، قسم 3 صفحه 325)

تمامی شبهات شما دقیقا جواب داده شده و بحث دیگه تموم شده است و حقانیت اهل بیت عصمت و طهارت ثابت شد و شما هم هیچ حجتی نزد پروردگار در عدم پذیرش حق که همان امامت حضرت شاه ولایت است را ندارید
و اما بازهم شما قانع نخواهند شد چون اقتدای بعضی ها به بنی امیه است و به جای اینکه به حکم پرورگار سر تعظیم فرود آورند به مبارزه با انوار الهی (معصومین ) بر خواهند خواست


پاسخ به شش شبهه وارده در یک سایت متعلق به اهل سنت

ارسال شده توسط حسن فاطمی فرد در 93/5/23:: 12:47 عصر

پاسخ به شش شبهه وارده در یک سایت متعلق به اهل سنت(1)

انما ولیکم الله ورسوله والذین امنوا الذین یقیمون الصلاه ویؤتون الزکاه وهم راکعون

http://ar.tabrizi.org/wp-content/uploads/qadir-ar2.jpg


1- مهم ترین انگیزه غاصبین خلافت  ، غصب خلافت بود و  باقی همه توجیه است و چه انگیزه ای بالاتر از این که مسند خلافت مسلمانان را غصب کنند و نگذارند حق به صاحب حق برسد حقی که از طرف خدا و رسول مکرم اسلام به حضرت امیرالمومنین علی(ع) داده شده بود و این از نفاق آنها بود و این ادعا هم از کتب معتبر اهل سنت با سلسله اسناد و راویان صحیح به ویژه از صحیح بخاری و صحیح مسلم قابل اثبات است.


البته به طریق اولی چون ولایت و امامت و وصایت و خلافت حضرت امیرالمونین علی(ع) از قرآن و سنت پیامبر ثابت شده است پس تمامی ادله های رد ولایت آن حضرت هم به خودی خود مردود می شود و کذب و دروغ بودن آنها هم اظهر من الشمس است


2- حضرت امیرالمومنین علی(ع) هیچ وقت در زمینه غصب خلافت اش سکوت نکردند و تا مدت ها هم سعی کردند تا به حق الهی خویش برسند و تاوان این حق خواهی هم شهادت حضرت زهرا(س) و محسن بن علی(ع) بود که باز هم اسناد این رویداد های دردناک از کتب معتبر اهل سنت خصوصا صحیح بخاری و صحیح مسلم قابل اثبات هستند بخصوص آتش زدن درب خانه وحی و شهادت حضرت زهرا(س) و سقط نوزاد در رحم اش حضرت محسن بن علی(ع) به وسیله خلیفه دوم و عمال و کارگزاران خلیفه اول

و در این باب (مطالبه و دفاع امیرالمومنین از حق خویش و شهادت حضرت زهرای شهیده و حضرت محسن بن علی(ع)) توجیهات شما هم از ارزش اسناد آن نمی کاهد  که خود اسناد و سلسله راویان آنها ، سقه و صحیح می باشند.

 
3- در مورد سوال سوم هم بهتر است بپرسیم چرا آنهمه صحابه که در روز غدیر با امیرالمومنین علی(ع) بیعت کرده بودند و به فضائل و حقانیت امام علی(ع) آگاه بودند بیعت شکستند؟؟؟

البته معلوم است در جایی به نام سقیفه که برای کودتا جمع شده بودند حرف زدن از غدیر و حقانیت امیرالمومنین علی(ع) برای آنها حجیت نداشت

حضرت امیرالمونین(ع) سال ها خود مدعای حق خویش بودند و در این زمینه در نهج البلاغه ، هم به غصب خلافت خویش اشاره کرده اند و هم به شهادت حضرت زهرای شهیده سلام الله علیها

 
4- در آیه ای  که (قُلْ إِنَّمَا أَنَا بَشَرٌ مِثْلُکُمْ)الکهف آیه110) اشاره فرمودید خداوند از باب جسمانی می فرمایند که پیامبر فردی مثل ماست و اما از بعد روحانی یقینا که هیچ کس مثل نبی مکرم(ص) اسلام نیستند حتی سایر انبیا عظام .

ثانیا مثل اهل بیت کلهم نور واحدة هستند و تمامی مصادیق اهل بیت خیرالبشر هستند و از این باب ، باهم فرقی نمی کنند منتها در مراتب ، پیامبراکرم(ص) افضل تر از بقیه اهل بیت هستن .

و برتریت مقام نبی مکرم(ص) اسلام بر دیگر اهل بیت ، انکار و نفی افضلیت و خیرالبشر بودن سایر اهل بیت را نمی کند.


5- الف- تشیع از زمان حیات پیامبر اسلام(ص) وجود داشتند و چندین حدیث معتبر از نبی مکرم(ص) اسلام در زمان حیات شان در این باب صادر شده است

ولی اهل سنت به معنای عرف آن از زمان خلافت معاویه بن ابوسفیان باب شد و این به دلیل آن بود که شیعه خلف وعده نکرده بود و بر فرامین خدا و حضرت ختمی مرتبت(ص) در پذیرش ولایت امام علی و اولاد معصومین اش پایبند بودند اما بعد از چندین دهه ،  بقیه مسلمانان ، در زمان معاویه بن ابی سفیان به اهل سنت معروف شدند.

ب- تا زمانی هم که وجود معصوم(ع) حی و ناظر بود شیعیان مستقیما از خود معصوم احکام خود را می گرفتند چرا که آنها معصوم بودند و امام .

و مقام امامت ، مقامی الهی بود که به دستور پیامبر از طرف خدا در شان آنها صادر شده بود .

و این افضلیت دارد بر اجتهاد.

به زبان ساده تر بهتر است بگوییم که اجتهاد یکی از شئونات امامت است .


اما با گذشت زمان که پرده از زوایای نهفته تاریخ و غصب خلافت حضرات معصومین برداشته می شد و حقانیت اهل بیت ثابت می شد بر گستره جغرافیا و تعدد شیعه افزوده می شد و به این دلیل ، شیعیان آن امامان معصوم (حتی در زمان حیات مبارک شان) به کسب معارف علوم اهل بیت می پرداختند و در علوم قرآنی و علوم اهل بیت به مقام اجتهاد می رسیدند

و اجتهاد در شیعه تنها از دو منبع است الف-قرآن ب-علوم و معارف نورانی و حقه اهل بیت(چهارده معصوم) 

 6- سوال ششم هم به نوعی می توان گفت سوال نیست یعنی تخطئه و توجیه و سفسطه است و به نوعی توهین به حضرت امیرالمومنین(ع) است

و البته این از دشمنان اهل بیت بعید نیست

توجیه ، تنها سلاح دشمنان اهل بیت بوده و هست و خواهد بود

و با این سلاح است که به تحریف معانی آیات و روایات می پردازند

در واقعه جنگ جمل بالاخره دو گروه در مقابل هم صف آرایی کرده بودند و کلام امیرالمونین(ع) کلام مبنایی بود و شامل جمیع صفات و برتریت آن حضرت می شد و این از هوش مولای متقیان حضرت امیرالمومنین علی(ع) بود که برای تاریخ ، شاخص را مشخص کردند و در این صورت است که علاوه بر حدیث(علی مع الحق و الحق مع علی) سایر فضایل حضرت امیرالمومنین علی(ع)  نیز ثابت می شوند

چرا که اگر ملاک را حق قرار بدهیم  آیات و روایات زیادی در اثبات حقانیت حضرت امیرالمومنین علی(ع) ثابت می شود

 

نقد از حسن فاطمی فرد


+++

1- لینک شبهه از سایت اهل سنت

شبهات از اهل شیعه!!! پاسخ دهد؟؟

2- در پست اولیه تعداد شبهات و توجیحات ایشان شش مورد بود البته از توجیهات و شبهاتی که بعدا به آن افزوده اند معلوم می شود ایشان تفکرات وهابی دارند و من نقد آن شش مورد اولیه را کرده بودم و البته اگر ایشان جواب منطقی به نقد من بدهند یقینا توجیهات بعدی ایشان را هم به فضل الهی جواب خواهم داد

و من الله توفیق


مقوله وحدت و برائت با کدام اصول ؟؟

ارسال شده توسط حسن فاطمی فرد در 93/5/21:: 11:48 عصر

متاسفانه جناب آقای بحرینی(1)به درد کج فهمی و خود برتر بینی تفکرات شان مبتلا می باشند 

مثلا در همین مقاله(2)

جناب آقای بحرینی وحدت را به معنای صرف سیاسی تعبیر می کنند که این کاملا غلط است وحدت تنها در مصداق سیاسی آن نیست و ایشان طوری این مقاله را نوشته اند که گویی تعامل اهل بیت عصمت و طهارت با جماعت عامه _اهل سنت_ فقط از منظر سیاسی بوده است و این گناه بزرگ و تهمت بستن بر اهل بیت می باشد در حالی که خود اهل بیت هم در زمان حیات شان دارای حکومت متمرکز نبوده اند که از منظر سیاسی با اهل سنت تعامل داشته باشند بلکه تعامل اهل بیت با جماعت اهل سنت و حتی دیگر فرق ، مبنای قرآنی داشته و اصول آنها بر گرفته از منبع وحی بوده است و نوع نگاه آنها بر پایه جذب بوده است نه دفع  ، زیرا که آنها نمایندگان دین رحمانی بوده اند نه سلبی و دفعی

http://rajanews.com/Files_Upload/83766.jpg

تصویر بالا از سایت شبکه امام حسین(ع)گرفته شده است که هفته وحدت را هفته برائت اعلام کرده بودند(3)

+++

 آنها از منظر هدایت و ارشاد و رفع جهل مردم با دیگر فرق ، خصوصا اهل سنت بر خورد می کردند شیوه آنها کرامت و احترام بوده است آنها به منبع خلق عظیم متصل بوده اند و سعه صدر آنها در برخورد با دشمنان شان و حتی توهین و جسارات آنها نمونه نداشت دیگران را به دید دشمن نمی نگریسند و آنها را به گناه نکرده متهم نمی کردند و تقاص انحرافات و خطاها و جنایات بزرگان شان را از آنها نمی گرفتند و از خود آنها هم برائت نمی جستند و یا حتی در حضور آنها از مقدسات آنها و از نوع نگاه آنها هم تبرئه نمی جستند بلکه با هدایت و ارشاد و رفتار علوی ، آنها را متوجه اشتباهات و خطاهایشان می کردند چنان که رسالت انبیا الهی هم همین بوده است و شیوه برخورد آنها با مردم ،  هدایت و ارشاد از ظلمت به نور بوده است نه برائت که اگر چنین بود هیچ کس از ظلمات به نور هدایت نمی شد

مسلما کسانی که از بدو تولد تا سنین بالا با فرهنگ و مبانی غلط پرورش یافته باشند رفتار های سلبی و توهین آمیز و برائت و تبرئه حضوری و علنی نتیجه بر  عکس خواهد داد

جناب آقای بحرینی در بخشی از مقاله خود می فرمایند : برائت جستن از دشمنان و ظالمین به اهل بیت (علیهم السلام) جز فروع دین مذهب حقه تشیع است و کسی که از ظالمین به اهل بیت (علیهم السلام) اعلام برائت ننماید جزو دوستان این خاندان مکرم محسوب نمیشود.

متاسفانه جناب آقای بحرینی با یک فرار به جلوی بزرگ ، منتقدین برائت و توهین های علنی را متهم به خارج بودن از دوستان خاندان اهل بیت عصمت و طهارت می کنند تا دیگر کسی جرات انتقاد و نقد نداشته باشد

همان طور که عرض شد برائت هم آداب و شئونی دارد و نمی شود در هر جا و هر زمان و مکانی برائت جست که گاها نتایج بسیار وحشتناک به بار می آورد

حضرت امام صادق علیه السلام در نماز های خویش کسانی را لعن می کردند اما حضرت ایشان هیچ وقت عبا و عمامه به سر کرده و به محله جماعت اهل سنت نمی رفتند و در بین جماعت عامه به مقدسات آنها توهین و یا احیانا از اعتقادات آنها برائت نمی جستند

جناب آقای بحرینی و بعضی از آقایان ، متاسفانه درک و فهم ناقص خود ، از مفاهیمی مانند وحدت و برائت و .... را مصادره به مطلوب کرده و به حساب اهل بیت می نویسند و دیگران را متهم به پیروی نکردن از اهل بیت می کنند و این شیوه ای بسیار غلط و زشت می باشد

 

نقد از حسن فاطمی فرد


1-مدیر سایت شیعه نیوز

2-لینک مقاله چند نکته در خصوص تعطیلی دفاتر برخی شبکه های ماهواره ای

 

3-هفته برائت یا هفته وحدت

 


عصر مدرنیته و دو اتفاق نادر

ارسال شده توسط حسن فاطمی فرد در 93/5/20:: 11:12 عصر

در قرن 21 ، دو اتفاق نادر ، با ژرف نگریستن به علت و معلول های آن و عبرت گرفتن از آنها ، بسیار قابل درنگ و تفکر و توجه می باشد

1- سکوت داعیه داران تمدن نوین جهانی و عصر مدرنیته و مدافعان حقوق بشری در قرن 21 ، در مقابل جنایاتی که در طول تاریخ بشری بی نظیر بوده است

قرن بیست و یک که از آن به عنوان عصر مدرنیته یاد می شود معرف دگرگونی های معرفتی و عملی اساسی است که جامعه مدرن غرب آن را تجربه می کند.

و آقای حسن رحیم پور ازغدی تمامی ویژگی های مدرنیته را در دو نکته کانونی تعریف عقل (توانایی و حدود معرفت انسانی) و دیگری تعریف انسان (حقوق و کرامت انسان) متمرکز می کند و در واقع وی به کشف دوباره قدرت عقل انسان و حقوق انسان در وضعیت مدرنیته اشاره می کند.

و همچنین سه شاخص مهم که برای عصر مدرنتینه شمرده می شود

الف-عقلانیت: که شامل عقلانیت ابزاری است که برای پیشرفت جامعه و اقتصاد ضروری است.

ب-اومانیسم یا انسان مداری به این معنا که فهم جدیدی از انسان مطرح می شود. با این عنوان که انسان توانایی هایی دارد و جهان بینی انسان خود محور می شود.

ج-ظهور علوم مدرن: (کمی اندیشی، عدم پیوند با اخلاق و دین، ذاتاً تکنیکی و ...)

و شاخص های دیگری همچون دموکراسی لیبرال،  بازار آزاد،  سکولاریزم، روشنفکری و ... نیز در کنار شاخص های فوق قرار می گیرند که در اینجا مجال بحث آنها نیست.

امروزه جامعه جهانی شاهد جنایاتی در عصر مدرنیته و متمدن با همه شاخصه ها و ادعاها و نهاد های حقوق بشری آن است که در نوع خود قابل درنگ و تامل می باشد و با این تنوع جنایات عجیب و غریبی که در حوزه کشور های خاورمیانه و اسلامی ، خصوصا در سوریه و عراق و میانمار و .... در حق انسان های بی گناه انجام می پذیرد مواجه هستیم که متاسفانه با ادعاهای حقوق بشری کشور های استکباری که طلایه دار عصر مدرنیته می باشند همخوانی ندارد

کشور هایی که ادعای حقوق بشری آنها گوش آسمان ها را کر کرده است و با هر بهانه ای ، کشور ها و نهاد ها و گروه هایی را که موافق خواسته های استعماری آنها نباشند را متهم به نقض حقوق بشر کرده و آنها را با بهانه های واهی و ابزار های رسانه ای و نظامی مورد تاخت و تاز قرار می دهند 

این جنایات فجیع که در عصر مدرنیته شاهد و ناظر آن هستیم حتی انسان بدوی نیز در عصر توشح مرتکب آنها نشده است و سکوت داعیه داران تمدن نوین در عصر مدرنیته با تمامی ابزار ها و ادعا ها و سازمان های حقوق بشری خود جای بسی تعجب و شگفت و حیرت می باشد

و این نشان می دهد که منافع آنها در تمامی برهه های تاریخ ، بر همه شعار ها و ادعا های به ظاهر انسان دوستانه شان اولویت داشته و چهره مزورانه خود را پشت شعار های دروغین مخفی کرده اند و هیچ مصلحتی را بالاتر از منافع استعماری خود نمی دانند و حتی تمامی مولفه های انسانی و اخلاقی را در پای منافع شان قربانی می کنند که نباید در هیچ برهه ای فریب آنها را خورد و مصالح و منافع خود را فدای زیاده خواهی آنها با نقاب های دروغین حقوق بشری کرد و همچنین نباید ادعای آنها را در پر پایی جامعه ای مدرن و انسانی و اخلاقی باور کرد

2-رشد قارچ گونه و تصاعدی تفکر مخوف و خشن و جنایت پیشه ای به مانند وهابیت در بین توده های مسلمانان خصوصا تازه مسلمانان.


ابو عبدالرحمان العراقی جلاد داعش

+

در قرن بیست و یک که انسان داعیه دار متمدن که حتی دین را مایه عقب گرد و تحجر می داند رشد شگفت انگیز نگاه متحجری به دین به نام وهابیت مایه شگفتی است

و توجه به علل آن ما را به نتایج مطلوبی خواهد رساند نتایجی که می تواند راهکار هایی را برای ما در آینده روشن کرده و بیم و امید های ما را در مسیر سخت آینده تبین سازد

در بررسی های علل این اتفاق نا مبارک آنهم در عصری که انسان داعیه دار تمدن و دین گریز که مذهب را مایه تحجر و عقب ماندگی و سر شکستگی می داند نقش تبلیغ و القاعات ناحق ، در بیان و تبلیغ و جلوه های آن در لباس حق و حقیقت با تمام ابزار های رسانه ای و مدرن روز آن را برجسته می بینیم

تجارب ما در بستر گذشت زمان نشان داد حتی تفکری جلادی و خون خوار و دیوانه و وحشی به نام وهابیت در سایه تلاش و همت و تبلیغ و جذب می تواند خشونت و تحجر و لذت قاتل بودن را در اذهان مردم به نام دین تئوریزه کرده و در اعمال آنها نهادینه سازد و آنها را با باور هایی خیالی و غیر واقع از دین دلخوش دارد که حتی حقیقتی را هم برای آنها در دنیا و آخرت نمی شود متصور شد جز عذاب سخت الهی که در کمین آنهاست

قصور ما در ترویج و تبلیغ و جذب مکتب نورانی و الهی و حقه اهل بیت نابخشودنی است و نتایج منفی و خسارت بار آن تا قرن های متمادی هم قابل جبران نمی باشد

همچنان که در مقالات قبلی هم به عواقب آن اشاره کردم

نتایجی را که امروز وهابیت از تبلیغ دینی خشن می گیرد ما باید سال های پیش به مراتب بیشتر از این با دین رحمانی که اهل بیت معرف آن هستند می گرفتیم

تو خود حدیث مفصل بخوان از این مجمل


مقاله از حسن فاطمی فرد

 

مقالات قبلی :

1-تبلیغ مکتب ضرورتی حیاتی

 

2-نگاهی متفاوت به حمله اسرائیل به غزه

 


نگاهی متفاوت به حمله اسرائیل به غزه

ارسال شده توسط حسن فاطمی فرد در 93/4/29:: 4:14 عصر

http://abonan.ir/wp-content/uploads/2012/11/201248170848gaza2-ns.jpg

حوادث غزه و حمله دمنشانه اسرائیل به نوار غزه و فجایع انسانی به بار آمده ، دل های آزاده مردم جهان بخصوص مسلمانان را به درد آورده است


به همین مناسبت تذکر چند نکته ، بسیار لازم و اضطراری و حیاتی است

1-نگاه ایران به فلسطین و حمایت از آن بر گرفته از دو مولفه مهم می باشد

الف- نگاهی بر گرفته از نگاهی استراتژیک و راهبردی بر حسب مصالح ملی به مقوله فلسطین

ب- نگاهی بر گرفته از آموزه ها و تعلیمات دینی بر گرفته از اسلام ناب محمدی(مکتب حقه اهل بیت)

بر همین اساس ، حاکمیت ایران و ملت متدین آن ، همیشه خود را در صف اول حمایت از ملت مظلوم فلسطین می دانسته و می داند


2-در حوادث کشور سوریه ، زوایای بسیار پنهان و قابل تاملی از رفتار سیاسیون و فلسطینیانی که به نام جهاد در سوریه حضور داشتند و با دولت و مردم سوریه می جنگیدند بروز و ظهور کرد که ذکر چند نکته ، مهم و الزامی است

الف-گروه هایی از فلسطین که به نام جهاد ، در آشوب های سوریه نقش فعالی داشتند و با ملت و حاکمیت و دولت مرکزی بشار اسد مبارزه می کردند همان هایی بودند که چندین دهه در سایه کرامت و بزرگواری ملت و حکومت حافظ اسد و بشار اسد در سوریه به فعالیت های سیاسی خود ادامه می دادند و سوریه تبدیل به محلی برای اردوگاه های آوارگان فلسطینی و دفتر های جنبش های فلسطینی شده بود و زمانی که همه کشور های عربی ، مرز های جغرافیایی و سیاسی خود را به روی فلسطینیان آواره و مبارزان فلسطینی بسته بودند این تنها ایران و سوریه بودند که به حمایت از ملت مظلوم فلسطین پرداختند و بر سر این حمایت ها هم هزینه های گزافی را پرداختند حالا این سوال اساسی مطرح است که چه شده و چه اتفاقی افتاده که گروه های فلسطینی بعد از چند دهه حمایت حقیقی و حقوقی سوریه از این گروه های جهادی فلسطینی ، پشت به ولی نعمتان خود کرده و به مبارزه مسلحانه با ملت و حکومت سوریه بر خواسته بودند ؟؟؟

تنها جواب اصولی و منطقی که می شود برای این اتفاق نامبارک داد این است که گروه های جهادی فلسطینی به دلیل قابلیت ها و ظرفیت ها و بافت فرهنگی و اقلیمی و اعتقادات و باور های مذهبی خاصی که داشته و با آن پرورش و رشد و نمو یافته اند و همچنین تغییر و تحولاتی که به مرور زمان به سبب تبلیغات مسموم و گسترده  گروه ها و حکومت های وهابی و تکفیری در اعتقادات آنها به وجود آمده بود مزید بر علت شده و آنها را به میدان مبارزه با ملت و حکومت سوریه هم کشانده بود

ب-به علت منافع سیاسی ، عمده گروه های جهادی فلسطینی(به غیر از معدودی از آنها همچون جنبش اسلامی فلسطین که متعهد به ایران هستند)با ایران متحد ظاهری می باشند نه حقیقی . هر چند که امروزه دیوار های این حس اعتماد مشترک هم فرو ریخته است و می توان این فرو ریختگی را از رفتار های رهبران حماس و سایر گروه های فلسطینی دریافت اما نمی شود برای بلند مدت به این حداقل ها هم اکتفا کرد چرا که اگر این گروه های جهادی فلسطینی اگر به قدرت و وزنه سیاسی قابل توجهی در منطقه و اراضی اشغالی دست یابند همان روگردانی  را که با کشور سوریه داشتند با کشور ایران هم خواهند داشت و احتمال اینکه با دولت های ارتجاعی عرب منطقه و  گروه های تکفیری و وهابی همچون القائده و داعش و جبهه النصره به اتحاد و مواضع مشترک برسند خیلی زیاد است

ج-به علت عدم اتحاد فکری و مذهبی آنها با ما ، این مشکلات اساسی همیشه فی ما بین خواهد بود بخصوص در این جنگ شدید رسانه ای که وهابیت با تمام ابزار های رسانه ای با حمایت های دولت های ارتجاعی عربی و استکبار ، به مبارزه با مکتب حقه اهل بیت بر خواسته است و به صدور  نوع نگاه غلط خویش از اسلام ، به تمام اقصی نقاط جهان بخصوص کشور های مسلمان همت گماشته است

تنها راه چاره این است که ما باید راهکار _نگاه ایدولوژیک و مذهبی مشترک_را دنبال کنیم و با تکیه بر مشترکات و احترام متقابل و همزیستی مسالمت آمیز به تبلیغ مکتب اهل بیت بپردازیم تا زمانی که ما در تبلیغ مکتب حقه اهل بیت کوتاهی داشته باشیم نمی توانیم به اتحاد فکری مناسبی با دیگران برسیم بلکه هر اعتماد و اتحادی بدون پایه های صحیح و اصولی روزی فرو خواهد ریخت بدون اتحاد و اعتماد ایدولوژیکی نمی توان به اتحاد و اعتماد بلند مدت رسید همچنان که وهابیت با تبلیغات شگفت دنبال نگاه ایدولوژیک مشترک و اتحاد فکری با تمام جوامع بشری است با جذب و صدور فرهنگ نگاه متحجرانه خود به دین به تمامی اقصی نقاط جهان

 

مقاله از حسن فاطمی فرد





بازدید امروز: 0 ، بازدید دیروز: 7 ، کل بازدیدها: 27067
پوسته‌ی وبلاگ بوسیله Aviva Web Directory ترجمه به پارسی بلاگ تیم پارسی بلاگ